تبیان، دستیار زندگی
و به راه و رسم پیامبرتان اقتدا کنید! که بهترین راه و رسم هاست دستورات و سنّت او را به کار بندید، که هدایت کننده ترین سنّت هاست...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

از این راه به سوى خدا آیید


و به راه و رسم پیامبرتان اقتدا کنید! که بهترین راه و رسم هاست دستورات و سنّت او را به کار بندید، که هدایت کننده ترین سنّت هاست...


قرآن

در حدیثى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم که فرمود: «لَیْسَ عَمَلٌ أحَبَّ إِلَى اللهِ تَعَالَى، وَ لاَ أَنْجَى لِعَبْد مِنْ کُلِّ سَیِّئَة فِی الدُّنْیَا وَ الآخِرَةِ، مِن ذِکْرِ اللهِ. قِیلَ: وَ لاَ الْقِتَالُ فِی سَبِیلِ اللهِ؟ قَالَ: لَوْلاَ ذِکْرُاللهِ لَمْ یُۆْمَرْ بِالْقِتَالِ هیچ عملى در نزد خداوند متعال و نجات بخش تر براى بندگان از هر گناهى در دنیا و آخرت، محبوب تر از ذکر خداوند وجود ندارد! کسى پرسید: حتّى جهاد در راه خدا؟ پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: اگر به خاطر ذکر خدا نبود، دستور به جهاد داده نمى شد».(1)

امام علی (علیه السلام مى فرماید: «به آنچه خداوند به پرهیزکاران وعده داده است، علاقه مند باشید که وعده او صادق ترین وعده هاست». «وَارغَبُوا فِیمَا وَعَدَ المُتَقِینَ فَإِنَّ وَعْدَهُ أَصْدَقُ الْوَعْدِ».

«و به راه و رسم پیامبرتان اقتدا کنید! که بهترین راه و رسم هاست دستورات و سنّت او را به کار بندید، که هدایت کننده ترین سنّت هاست». (وَاقْتَدُوا بِهَدْیِ نَبِیِّکُمْ فَإِنَّهُ أَفْضَلُ الْهَدْیِ، وَاسْتَنُّوا بِسُنَّتِهِ فَإِنَّهَا اَهْدَى السُّنَنِ).

بى شک وعده هاى الهى به مطیعان و مۆمنان نیکوکار، صادق ترین وعده هاست. زیرا، کسى تخلّف از وعده مى کند که یا عاجز و ناتوان باشد و یا بخیل و یا نادان که بدون آگاهى وعده اى داده و بعداً از آن سر باز مى زند. اما کسى که قدرت، علم وجودش بى پایان است، تخلّف از وعده درباره او محال است .

منظور از «هَدْى» (بر وزن منع) به معناى راه و رسم و طریقه و روش است و «سُنَّت» به معناى دستوراتى است که در زمینه هاى مختلف صادر فرموده است و با توجّه به اینکه پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) خاتم انبیاست، طبیعى است که راه و رسم و سنّت او برترین راه و رسم و سنّت ها بوده باشد.

سپس امام(علیه السلام) در ادامه این سخن در مورد قرآن، تأکید مى کند و چهار دستور درباره آن، بیان مى فرماید. مى گوید: «قرآن را فرا گیرید که بهترین گفته هاست! و در آن بیندیشید که بهار قلب هاست! از نور آن، شفا و درمان بطلبید که شفاى دل ها(ى بیمار) است! و آن را به نیکوترین وجه تلاوت کنید، که نافع ترین سخن هاست!» (وَ تَعَلَّمُوا الْقُرْآنَ فَإِنَّهُ أَحْسَنُ الْحَدِیثِ، وَتَفَقَّهُوا فِیهِ فَإِنَّهُ رَبِیعُ الْقُلُوبِ، وَاسْتَشْفُوا بِنُورِهِ فَآِنَّهُ شِفَاءُ الصُّدُورِ، وَ أَحْسِنُوا تِلاَوَتَهُ فَإِنَّهُ أَنْفَعُ الْقَصَصِ).

امام(علیه السلام) در واقع چهار مرحله مختلف را که به طور طبیعى، یکى بر دیگرى تقدّم دارد، ذکر فرموده:

در مرحله نخست، دستور به فرا گرفتن قرآن مى دهد و آن را «احسن الحدیث» مى شمرد چرا که جامع ترین دستور سعادت انسان هاست.

عالمى که به غیر علمش عمل مى کند) فرموده، که نشان مى دهد چنین عالمى از حدِّ یک جاهل معمولى هم پایین تر است. به جاهل سرگردانى مى ماند که هرگز از جهل خود بیدار نمى شود و امیدى به هدایت او نیست چرا که آگاهانه در راه خلاف گام نهاده و به همین جهت، خداوند توفیق هدایت را از او سلب مى کند نیروهاى خود را در این سرگردانى از دست مى دهد و هرگز به ساحل نجات نمى رسد و در گرداب هاى هلاکت گرفتار مى شود

در مرحله بعد، به تفکّر و اندیشه در معنا و محتواى آن، دستور مى دهد، چرا که بهار دل هاست همان گونه که در فصل بهار، شکوفه ها و گل ها و سبزه ها همه جا مى روید، به برکت قرآن مجید نیز گل هاى فضایل اخلاق و شکوفه هاى معارف الهیّه بر صفحه دل ظاهر مى شود و آن کس که حیات انسانى از آن نگیرد، همچون درخت خشکیده اى است که در فصل بهار، تکان نمى خورد (هر درختى که به نوروز بجنبد حَطَب است).

در مرحله سوم، دستور به عمل مى دهد و مى فرماید: از نور آیات الهى شفا بگیرید همان گونه که بسیارى از بیماران از پرتو نور آفتاب، سلامتى خود را باز مى یابند و محیط زندگى آنها با تابش نور آفتاب از عوامل بیمارى پاک سازى مى شود، که گفته اند: «آنجا که آفتاب بتابد طبیب نیاید».

و در مرحله چهارم، با جمله «أَحْسِنُوا تِلاَوَتَهُ قرآن را به نیکوترین وجه، تلاوت کنید» تا دل هاى مشتاقان به سوى آن جذب شود و دور افتادگان، به آن نزدیک گردند، وظیفه تبلیغ صحیح قرآن را گوشزد مى نماید.

امام(علیه السلام) با این چهار دستور، وظیفه مردم را در برابر قرآن مجید مشخّص کرده و اى کاش تنها به تلاوت و تجوید و زیبایى صوت و قرائت، قناعت نمى شد و مراحل دیگر که هدف اصلى را تشکیل مى دهد، درباره قرآن پیاده مى گشت.

تلاوت

در جمله اوّل درباره قرآن مجید تعبیر به «احسن الحدیث» و در جمله آخر به «انفع القصص» شده است و با توجّه به اینکه حدیث به معناى هر کلامى است که از سخنگویى صادر مى شود (زیرا حدیث از مادّه «حُدوث» است و به کلام، حدیث گفته مى شود به خاطر اینکه پى درپى حادث مى گردد) مفهوم آن این است که قرآن برترین کلامى است که در میان انسان ها وجود دارد: هم ازنظر فصاحت و بلاغت و هم از نظر محتوا. و در واقع، اشاره به آیه شریفه «أَللهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتَاباً مُتَشَابِهاً مَثَانِیَ خداوند بهترین سخن را نازل کرده است کتابى که آیاتش (در لطف و زیبایى و عمق ومحتوا) همانند یکدیگر است آیاتى مکرّر دارد».(2)

ولى «أَنْفَعُ الْقَصَص» (با توجّه به اینکه «قَصَص» در اصل به معناى جستجوکردن چیزى است و به هر کلامى اطلاق مى شود، زیرا هر سخنى چیزى را جستجو و بیان مى کند وبه همین دلیل بعضى از مفسّران تصریح کرده اند که «أحسن القصص» اشاره به مجموعه قرآن است) ناظر به آثار و نتایج عملى قرآن است که در سایه پیاده کردن دستورات آن حاصل مى شود.

از این جهت، در پایان خطبه به نکته بسیار مهمّى در رابطه با عالم بى عمل و آنان که قرآن را مى خوانند و عمل نمى کنند اشاره کرده و مى فرماید: «به یقین، عالمى که به غیر علمش عمل مى کند همچون جاهل سرگردانى است که هرگز از جهل خویش به خود نمى آید! بلکه حجّت بر او عظیم تر و حسرتش پایدارتر و سرزنش او در پیشگاه خدا سزاوارتر است!» (وَ إِنَّ الْعَالِمَ الْعَامِلَ بِغَیْرِ عِلْمِهِ کَالْجَاهِلِ الْحَائِرِ الَّذِی لاَ یَسْتَفِیقُ(3) مِنْ جَهْلِهِ بَلِ الْحُجَّةُ عَلَیْهِ أعْظَمُ، وَ الحَسْرَةُ لَهُ أَلْزَمُ، وَ هُوَ عِنْدَ اللهِ أَلْوَمُ(4)).

به برکت قرآن مجید نیز گل هاى فضایل اخلاق و شکوفه هاى معارف الهیّه بر صفحه دل ظاهر مى شود و آن کس که حیات انسانى از آن نگیرد، همچون درخت خشکیده اى است که در فصل بهار، تکان نمى خورد (هر درختى که به نوروز بجنبد حَطَب است)

در این عبارت امام(علیه السلام) نخست تشبیه جالبى درباره عالم بى عمل (یا به تعبیر امام(علیه السلام): عالمى که به غیر علمش عمل مى کند) فرموده، که نشان مى دهد چنین عالمى از حدِّ یک جاهل معمولى هم پایین تر است. به جاهل سرگردانى مى ماند که هرگز از جهل خود بیدار نمى شود و امیدى به هدایت او نیست چرا که آگاهانه در راه خلاف گام نهاده و به همین جهت، خداوند توفیق هدایت را از او سلب مى کند نیروهاى خود را در این سرگردانى از دست مى دهد و هرگز به ساحل نجات نمى رسد و در گرداب هاى هلاکت گرفتار مى شود.

سپس از این مرحله پا را فراتر مى نهد و بدبختى بیشتر چنین عالمى را نسبت به جاهل سرگردان در سه جمله کوبنده بیان مى دارد. نخست مى فرماید:«حجّت بر او عظیم است!» چرا که جاهل مى تواند جهل خود را عذر قرار دهد (هر چند واقعاً جهل عذر نیست) ولى عالم بى عمل چه عذرى خواهد داشت؟!

دیگر اینکه: «حسرت او پایدارتر است!» زیرا با داشتن اسباب و وسایل سعادت از این قافله عقب مانده و در بیابان زندگى گرفتار سرگردانى شده است.

سوم این که: «او در نزد خدا بیش از جاهل سرگردان مستحق سرزنش و ملامت است!» چون حجّت الهى و عقلى از هر نظر بر او تمام بوده و چنین کسى از هر نظر، مستحقّ ملامت است. به همین دلیل، در روایات اسلامى مى خوانیم که امام صادق(علیه السلام) فرمود: «یُغْفَرُ لِلْجَاهِلِ سَبْعُونَ ذَنْبَاً قَبْلَ أَنْ یُغْفَرَ لِلْعَالِمِ ذَنْبٌ وَاحِدٌ هفتاد گناه جاهل بخشوده مى شود، پیش از آنکه یک گناه عالم بخشوده شود!»(5) بلکه قبول توبه چنین عالم بى عمل، بسیار مشکل است زیرا قرآن مى گوید: «إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّۆءَ بِجَهَالَة توبه تنها براى کسانى است که کار بدى را از روى جهالت انجام داده اند».(6) (اشاره به این که توبه عالم، سخت پذیرفته مى شود).

پی نوشت ها :

1. کنز العمّال، شماره 3931.

2. سوره زمر، آیه 23.

3. «یستفیق» از مادّه «استفاقه» به معناى بهبودى یافتن از بیمارى و یا هوشیار شدن بعد از مستى و یا بیدارشدن بعد از خواب است و در خطبه بالا، مناسب، معناى سوم است.

4. «ألوم» از مادّه «لوم» (بر وزن قوم) به معناى سرزنش گرفته شده و با توجّه به اینکه «ألوم» صیغه افعل تفضیل است، در اینجا به معناى «سزاوارتر به ملامت» است.

5. کافى، جلد 1، صفحه 47، حدیث 1.

6. سوره نساء، آیه 17.

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان


منبع :کتاب پیام امیر المۆمنین علیه السلام ج 4 ، آیت الله مکارم شیرازی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.